برای بسیاری از مردم، دانستن اینکه چه کاری باید انجام دهند تا در زندگی خود احساس سلامتی و شادی بیشتری داشته باشند، اغلب بسیار ساده تر از ادامه دادن به آن است.
من مطمئن هستم که شما مواقعی را در زندگی یا شاید حتی در حال حاضر تجربه کرده اید که در آن هدفی را تعیین کرده اید، تصمیمی اتخاذ کرده اید، برای خواسته های خود برای خود شخصی و یا حرفه ای برنامه ریزی کرده اید، و سپس قبل از اینکه متوجه شوید، فقط به فکر کردن در مورد آن بازگشته اند یا به یک فکر گذرا تبدیل می شود.
شاید هدف شما کاهش وزن، سالمتر بودن یا خوردن غذا، شادتر بودن، پیادهروی یا ورزش بیشتر، سهمیهبندی مشخص، تماسهای بیشتر برای فروش، تکمیل پروژهها، غلبه بر ترس، گذراندن زمان بیشتر با خانواده یا دوستان یا مقابله باشد. لیست کارهای شما و غیره
حتی ممکن است قبل از شلیک اسلحه، هدف خود را شروع کنید، مثل اینکه از علامت دونده خارج شده اید. شما برنامه ای دارید و این بار به آن پایبند هستید، درست است؟
سپس قبل از اینکه متوجه شوید، شتاب شما کاهش می یابد و سپس از کار کردن به سمت هدفی که گفته اید در ابتدا می خواستید دست می کشید.
بخشی از خودتان که من آن را “تفکر قربانی” می نامم وارد ساختمان شده است که در این صورت فکر شما خواهد بود.
این صدایی است که میگوید فردا شروع میکنی، یا تو را از برنامههایت صحبت میکند، یا بهانه میآورد، یا در سطحی باعث میشود که تو را به بنبست یا عقباندازی کند، یا یک فرد بیایمان را از مؤمن خارج کند. شما.
این صدا می تواند خودآگاه یا ناخودآگاه باشد. اگر در هدف خود موفق نیستید، می توانید شرط بندی کنید که تفکر قربانی در کمین افکار شماست و چیزهای دیگر را مهم تر از شما می کند، شادی و رفاه شما.
پس چگونه متعهد به داشتن یک زندگی سالم تر و شادتر بمانید، وقتی آن صدای کوچکی که ممکن است بشنوید یا نشنیده باشید در حال تلاش برای خراب کردن نتایج شما است؟
از افکار و/یا بهانه های خود که مانع شما می شود یا مانع می شود آگاه شوید. وقتی از چیزی که شما را متوقف می کند آگاه باشید، کار کردن با افکار به جای اینکه افکار علیه شما کار کنند، آسان تر می شود.
اگر هدفی تعیین کردهاید یا برای چیزی برنامهریزی کردهاید، و اگر آن را دنبال نمیکنید، یا چیزی یا شخصی (شما بودن) مانعی برای شما ایجاد میکند، وقت آن رسیده است که از نیروهای کمکی استفاده کنید و مسئولیت پذیر شوید. . نه هر چند وقت یکبار، بلکه اغلب.
یکی از اعضای خانواده خود، یا یک دوست، یا یک مربی، مربی یا مشاور را انتخاب کنید تا به شما کمک کند تا در مسیر درست خود قرار بگیرید و شما را در قبال آنچه می گویید برای آن تلاش می کنید، مسئول بداند.
زمانی که شخصی شما را مسئول خود میداند و در مواقعی که به آن نیاز دارید تشویقتان میکند، بیشتر به اهداف خود پایبند هستید.
تاریخی را که می خواهید شروع کنید تعیین کنید، نه ماه یا سال آینده.
یک برنامه اقدام ایجاد کنید. چه مراحلی را برای رسیدن به آنچه می خواهید انجام می دهید؟
در مورد اقداماتی که انجام خواهید داد منطقی باشید. به یاد داشته باشید، رم در یک روز ساخته نشد. وقتی در گامهای کوچک به سوی نتایج دلخواه خود موفق میشوید، باور اینکه اکنون امکان برداشتن و موفقیت در آنهای بزرگتر وجود دارد، بسیار آسانتر است.
بدانید که چه زمانی شما یا شخص دیگری نیاز دارید که شما را بیشتر به چالش بکشد زیرا ممکن است در تفکر و روش انجام کارها بیکار شوید و ممکن است نیاز به انجام اقداماتی برای حرکت مجدد داشته باشید.
به خودتان تبریک بگویید چه قدم های بزرگ بردارید چه کوچک. برخی از اهداف سخت تر از اهداف دیگر هستند و نیاز به زمان و پشتکار دارند. رشد، تعهد و سخت کوشی خود را تصدیق کنید.
اگر بیشتر از آنچه فکر میکردید طول میکشد، یا اگر شروع کنید و سپس متوقف کنید و دوباره شروع کنید، خودتان را سرزنش نکنید. آنچه مهم است این است که شما بلافاصله به آن برگردید.
عادات و طرز فکرهای قدیمی به سختی شکسته می شوند، اما این بدان معنا نیست که غیرممکن است.
از یک هدف به سمت هدف دیگر عجله نکنید. زمانی را برای لذت بردن از پیشرفتی که به دست آورده اید اختصاص دهید و مطمئن شوید که اهداف بعدی شما با جایی که اکنون هستید مطابقت دارند. واقعاً چه چیزی برای رشد مداوم، سلامتی و شادی شما مهم است؟
تلاشهایی که انجام میدهید هرگز شکست نمیخورند، اگر در حال یادگیری چیزهایی باشید که کار نمیکند و سپس متعهد به کشف چیزهایی باشید.
“وقتی واضح است که اهداف قابل دستیابی نیستند، اهداف را تنظیم نکنید، مراحل عمل را تنظیم کنید.” کنفوسیوس
به یاد داشته باشید، تسلیم نشوید؛ تلاش کن، دوباره تلاش کن شما می توانید آن را انجام دهید!
استفاده از این تکنیک ها با بینش به شما کمک می کند نه تنها در مسیر اهداف خود بمانید، بلکه مطمئن شوید که آنها با شما و بینش شما هماهنگ هستند.