ناتالی توماس یهودیت را در نوجوانی کشف کرد.
میتوانید تعجب من را تصور کنید وقتی در 15 سالگی این احساس را مانند نسیم در درونم داشتم و مرا ترغیب میکرد که یهودیت را کشف کنم. من حتی در آن زمان هیچ یهودی را نمیشناختم، هرگز علاقهای به جستجوی دین یا ایمان یا معنویت نداشتم… و با وجود اینکه عبری را نمیدانم و واقعاً طراحی رقص را نمیدانستم، چیزی در من احساس میشد. جوری که کلماتی برای توضیح دادن نداشتم. احساس تعلق کردم و قرار گرفتم. در آن زمان می دانستم که واقعا نمی توانم آینده ای را بدون یهودیت تصور کنم که در آن برآورده شوم.»
توماس در ابتدا می ترسید که کشف خود را با مادرش در میان بگذارد، مادرش که توماس تصور می کرد از او حمایت نمی کند. اما، همانطور که توماس به حضار در Sixth & I Historic Synagogue’s Sinai Slam: An Alternative Shavuot Experience گفت، مادرش برای میکوه آینده خود به واشنگتن سفر می کند، زمانی که توماس رسماً عضو قبیله می شود. با شنیدن این سخن، حضار به تشویق پرداختند.
در 25 و 26 مه برگزار شد، تجربه Alternative Shavuot شامل طعم پنیر و شراب بود. بستنی و چیزکیک و آموزش با Sixth & I’s rabbis.
توماس یکی از شش داستان نویس بود که همگی به یهودیت گرویدند.
الیزابت کاتلر، داستاننویس، دربارهی بستری شدن مادرش در بیمارستان و اینکه چگونه آن با کاوش او در یهودیت مصادف شد، گفت. او به حضار گفت: “سر من در این نقطه با هر نتیجه وحشتناک ممکن می چرخد.”
مجله دیجیتال هفته یهودی واشنگتن را از طریق ایمیل دریافت کنید و هرگز داستان های برتر ما را از دست ندهید
ما داده ها را با فروشندگان شخص ثالث به اشتراک نمی گذاریم.
ثبت نام رایگان
“در این مرحله، من به سختی به کسی گفتم که در حال کاوش در یهودیت هستم. و من سعی میکنم این کار را نکنم، زیرا میخواهم هر کاری که از دستم بر میآید انجام دهم تا به خانوادهام کمک کنم تا در هر چیزی که در اینجا آشکار میشود، حرکت کنند. و یکی از دوستان که یهودی است می پرسد که آیا می خواهم دعای یهودیان برای شفا را بشنوم، و در کمال تعجب، بلافاصله می گویم بله.
خوشبختانه مادرش همان شب از بیمارستان مرخص شد و به خانه رفت. و سفر یهودی کاتلر ادامه یافت.
لس استارک در مورد چالش های ناباروری و سفر به پدر شدن صحبت کرد.
«این فقط قرارهای بی پایان یا هزینه نبود که گران بود. سالهای اشک و ناامیدی، خشم و بلاتکلیفی بود.» او به حضار گفت. «هورموندرمانیها، جراحیهای دردناک، همه چیزهایی که نوید فرصتهای اولیه را میدادند، همگی منجر به اخبار بد بیشتر و احساس ناامیدی دوباره شدند. و صادقانه بگویم، بدترین قسمت آن زمان بود. دو سال کامل گذشت تا اینکه ما تایید کردیم که من هرگز نمیتوانم بچه دار شوم. آن دو سالی است که باید برای بزرگ کردن پسر یا دخترم می گذشت. آن دو سال بود که میدیدم که دوستان به راحتی خانوادههای خود را تشکیل میدهند.»
استارک و همسرش با کمک یک اهدا کننده بالاخره پدر و مادر شدند. او گفت: “چقدر مناسب است که دختر یهودی ما در صبح کریسمس حامله شود.”
و او برای اولین بار در شادی، عشق و آرامش در آغوش گرفتن دخترش شریک شد. «به پایین نگاه کردم و دخترم را دیدم و آنچه را که اکنون می دانم، در آن زمان می دانستم. او دختر من است که شک ندارم.»
دیوید براون راه خود را به سوی هوشیاری و اینکه چگونه تفکر یهودی به او کمک کرد تا در تاریک ترین لحظات خود قدرت و وضوح پیدا کند را به اشتراک گذاشت.
او گفت: «هر آخر هفته، اگر نمیخوابیدم، مشروب مینوشیدم… از نظر جسمی، روحی و روانی بیمار بودم».
او تحت درمان توانبخشی بود، اما نتوانست مرحله 3 AA را پشت سر بگذارد: «تصمیم بگیرید که اراده و زندگی خود را به مراقبت از خدا بسپارید، همانطور که ما او را درک کردیم.»
خواندن کتابی از خاخام موردخای کاپلان، بنیانگذار یهودیت بازسازی، بود که با او کلیک کرد و به او کمک کرد تا از مرحله 3 گذشته و با بهبودی به جلو برود:
من همیشه دوست قبیله بودم. من سهم خود را از شمعهای چانوکا، شامهای سدر روشن کردهام، خودم را به انواع رویدادها دعوت کردهام. من همیشه از پیام عدالت اجتماعی قدردانی کرده ام. اما در آن لحظه، یکپارچگی فکری، همان چیزی بود که من به دنبال آن بودم….[Kaplan] گفت که “سرمایه جی” خدا در واقع یک موجود نیست، بلکه بیشتر نماد یا مُهری برای روند خلقت، رشد و گذار است. خب، اینجا من در مکانی بودم که فقط به آن چیزها اختصاص داده شده بود. ناگهان همه این لامپ ها خاموش می شوند.»
جیدن کلوبک، 23 ساله، شرکت کننده گفت که به این دلیل آمده است که عنوان “Sinai Slam” او را مجذوب خود کرده است. «من از داستان سرایی لذت می برم. من از چیزکیک و بستنی لذت می برم.»
خاخام نورا فاینشتاین ارتباط بین Shavuot و تبدیل را توضیح داد. “تا حد زیادی به این دلیل است که ما کتاب روت را از کتاب مقدس خواندیم.”
روت، موآبی، به مادرشوهرش نائومی اسرائیلی گفت:
هر جا که تو بروی من خواهم رفت و هر جا که تو اقامت کنی من اقامت خواهم کرد. قوم تو قوم من خواهند بود و خدای تو خدای من.» ■