در تریلر دیستوپیایی جدید A24 جنگ داخلیتقریباً میتوانید الکس گارلند نویسنده/کارگردان را بشنوید که در میان کوهی از ایدههای پیچیده در مورد چگونگی فروپاشی ایالات متحده و مستندسازی زشتترین لحظات بشریت توسط خبرنگاران رزمی کار میکند. اما به جای بیان افکار ظریف در مورد بی ثباتی سیاسی آمریکا یا نقش روزنامه نگاران در جامعه، جنگ داخلی با داستانی آنقدر مردد است که چیزی معنادار بگوید که اغلب احساس میکند گارلند از عمق روایت او خارج است.
جنگ داخلی پر از جزئیات است که نشان می دهد چگونه ایالات متحده پس از اینکه رئیس جمهور ناشناس (نیک آفرمن) از ترک دفتر بیضی پس از دوره دوم ریاست جمهوری خود امتناع کرد، وارد هرج و مرج گسترده می شود. اما تمرکز واقعی فیلم بر روی گروهی از روزنامهنگاران است که از زمانی که ائتلاف ایالتهای شورشی معروف به جبهه غربی وارد جنگ با دولت فدرال شدهاند، وضعیت کشور را مستند میکنند. پس از سالها پوشش خبری درگیریهای وحشیانه دیگر، اطلاعات کمی در مورد جنگ داخلی دوم ایالات متحده وجود دارد که به نظر میرسد روزنامهنگاران کارکشته لی (کرستن دانست)، جوئل (واگنر مورا) و سامی (استیون مککینلی هندرسون) را به لرزه درآورد. اما پیمایش در واقعیت جدید آمریکا برای افرادی مانند عکاس مشتاق جسی (کیلی اسپانی)، یک جانشین تماشاگر که به نظر میرسد در تصمیمگیریهای احمقانه در سطح فیلمهای ترسناک که فیلم را به جلو میبرد، مردهتر است.
با تخریب بسیاری از زیرساختهای کشور و تخریب شهرکهای بیشماری، هیچ احساس امنیت واقعی وجود ندارد – حتی برای افراد ثروتمندتر در مکانهای نسبتاً پایدار مانند شهر نیویورک. اوضاع در واشنگتن دی سی حتی بدتر است، جایی که رئیس جمهور و وفادارانش در کاخ سفید پنهان شده اند، زیرا بسیاری از شهرهای اطراف در حال سوختن هستند. به همان اندازه که سفر به پایتخت خطرناک است، لی و همتایانش نمیتوانند احساس کنند که این داستانی است که باید در آنجا حضور داشته باشند، علیرغم اینکه برنامه محکمی برای موافقت رئیس جمهور با مصاحبه ندارند. اما رویای ایمن سازی آن اسکوپ کافی است تا آنها را متقاعد کند که به یک سفر جاده ای مرگبار بالقوه برون کانتری بروند.
اگرچه فیلمنامه گارلند به وضوح از قطعاتی از تاریخ آمریکا مانند ریاست جمهوری دونالد ترامپ و معاشقه برخی ایالت ها با جدایی الهام گرفته شده است، اما قرار نیست بسیاری از جزئیاتی که منجر به جدایی شد را بدانید. جنگ داخلیتقابل همنام هرگز صحنههایی از «قتل عام ضد فاجعه» را که لی در اوایل کارش پوشش میداد، نشان داده نمیشدیم یا به ما گفت که رئیسجمهور مستقر متعلق به کدام حزب سیاسی است، زیرا اینها چیزهایی است که همه در فیلم میدانند. در عوض، فیلم از شخصیتهای اصلی خود برای کشف این موضوع استفاده میکند که چگونه روزنامهنگاری میتواند – اما گاهی اوقات نمیکند – به مردم کمک کند تا واقعیت خود را زمانی که احساس میکنند در حال از هم گسیختگی است، درک کنند.
سه نفر از روزنامه نگاران مسن تر فیلم تصویری جذاب از اینکه این حرفه چیست و چه کاری می تواند با مردم در طول زمان انجام دهد را ترسیم می کند. دانست با تسخیر سنگی منجر میشود که باعث میشود لی پس از سالها تقسیم کردن تصاویر در ذهنش احساس خستگی کند. هم لی و هم سامی بین رواقی گری بد و پولادین به شیوه ای متزلزل می شوند که نشان دهنده درک عمیق آنها از خطری است که فقط با معرفی خود به عنوان مطبوعات در آن زمان که روزنامه نگاران فقط به خاطر انجام دادن آنها در معرض دید قرار می گیرند تیراندازی می شوند. شغل آنها. آنها، مانند جوئل مصاحبهگر، همچنین میدانند که توانایی دیدن گزارشهای تاریخ در حال وقوع است. ولی جنگ داخلی از جوئل استفاده میکند تا چارچوببندی روزنامهنگاران را بهعنوان قهرمان پیچیده کند و تأکید کند که چقدر میتواند برای برخی از انواع رسانهها بهجای گفتن داستانهای مهم، تمرکز بر هیجانجویی باشد.
جنگ داخلی بررسی جذاب نقش روزنامهنگاران بهعنوان وقایع نگاران تاریخ را دارد، زیرا خبرنگاران برای اولین بار با مراکز تجاری و شهرهای تحت کنترل شبهنظامیان روبرو میشوند که همه آنها عکسهای فوری از آنچه در سراسر کشور اتفاق میافتد احساس میکنند. اما به اندازه دستگیری جنگ داخلیتصویر این است که زمانی که روزنامه نگاران شروع به ساختن پیت استاپ برای پیوستن به گروه هایی از سربازان WF در ماموریت هایی برای ریشه کن کردن جنگجویان دشمن می کنند، فیلم از نظر روایی توخالی می شود.
خبرنگاران جنگ به خط مقدم فرستاده می شوند زیرا این نوع نزدیکی به آنها این توانایی را می دهد که داستان های خود را با سطح بسیار ارزشمندی از تجربه و دیدگاه دست اول گزارش کنند. ولی جنگ داخلی هرگز نمیتواند چیزی محکم در مورد احساس سوژههای عکسهای لی درباره وضعیت جامعه در حال فروپاشی بزرگتری که در آن زندگی میکنند، بیان کند. به نظر میرسد گارلند علاقهمند است بینندگان را وادار کند تا به این فکر کنند که چگونه از نظر مفهومی، همه جنگها را میتوان دعوا بین گروههایی از مردم دانست که از جان خود میترسند. این همان چیزی است که یک دوتایی تکتیرانداز WF به لی میگوید در حالی که روزنامهنگاران ناخودآگاه در یک بنبست بین سربازان و یک گلوله مرده غیرقابل مشاهده در داخل یک خانه سرگردان میشوند.
اما دقیقاً به همان شکلی که نامیدن جنگ داخلی واقعی “جنگ تهاجم شمالی” انگیزه های کنفدراسیون طرفدار برده داری را پنهان می کند. جنگ داخلیتلاش او برای تقویت فلسفه در مورد اینکه چگونه شخصیتهای هر دو طرف درگیری فقط آمریکاییهایی هستند که تلاش میکنند زنده بمانند، اینطور به نظر میرسد که گارلند اعتماد به نفس لازم برای درگیر شدن با محتوای تصاویری که او در مورد نمایش آنها روی پرده دارد را ندارد.
مانند جنگ داخلیروزنامهنگاران با دوربینهای آماده سربازان را در نبرد دنبال میکنند، فیلم اکشن خود را تشدید میکند، اما همچنین جلوههای بصریاش را به فریمهای فریز صحنهسازی دراماتیک کاهش میدهد تا عکسهایی را که لی و جسی میگیرند را به شما نشان دهند. از آنجایی که مجموعههای اکشن قصد دارند شما را در معرض خطری قرار دهند، این صحنهها کار میکنند زیرا گارلند آنها را بهعنوان موقعیتهای ناامیدکننده و پر هرج و مرج تصویر میکند که هرگز مطمئن نیست که مردم زنده بمانند.
اما بسیاری از تصاویر ثابت جنگ داخلی توجه شما را به این موضوع جلب میکند – که سیاهپوستان به آتش کشیده میشوند، اجساد لینچ شده در امتداد آزادراهها آویزان شدهاند، انبوهی از مردم آواره که برای آب گدایی میکنند – بازتاب رویدادهای تاریخی بسیار خاصی است. و این احساس به نظر می رسد که تاریخ برای ارزش شوک برانگیخته شده است تا ماهیت، به دلیل اینکه فیلم چقدر اصرار دارد که بسیاری از زمینه های اجتماعی و سیاسی را که برای جنگ ایجاد می شود، بررسی نکرده است. این مورد حتی بیشتر می شود جنگ داخلی شروع به ترکیب تصاویر آرشیوی اعتراض و شورش منسوب به منابع خبری مانند آسوشیتدپرس و گتی و همچنین اندی انگو، اینفلوئنسر راست افراطی.
جنگ داخلی تا حد زیادی از دیدگاه لی گرفته شده است، و این استدلال وجود دارد که او به این چیزها فکر نمی کند، زیرا او به نقش خود در راهنمایی نسل بعدی روزنامه نگاران فکر می کند. لی، جنگ داخلی به ما می گوید، یک خبرنگار جنگ تمام عیار مانند لی میلر واقعی است که در مورد جنگ جهانی دوم گزارش می دهد ووگ. اما برای همیشه جنگ داخلی از این جفت برای اشاره به اهمیت فتوژورنالیسم استفاده میکند، به نظر نمیرسد که فیلم هرگز علاقهمند به تأمل در مورد اینکه گرفتن یک عکس «خوب» از جنگ چیست یا وقتی به خبرنگاران برای ثبت تصاویر مردم در ناامیدترین لحظاتشان جایزه میدهیم، جشن گرفته میشود.
گارلند میداند که یک عنصر استثمارگرانه در عمل روزنامهنگاری تبدیل تصاویر و صدای مردم به محتوا وجود دارد. و با این حال، این مفهوم به عنوان بررسی نشده باقی می ماند جنگ داخلی به پایانی اوج میرود که در عین اینکه دلهرهآور است، اما در سادگی واقعیاش احساس ناامیدی میکند. جنگ داخلی با انبوهی از ایدههای قدرتمند کار میکند که ارزش بررسی دارد، اما خود فیلم علاقهای به تفکر عمیق ندارد.