فراخوانی برای اقدام – هفته یهودی واشنگتن


توسط دکتر ماریانا هورن

همانطور که رویدادهای اسرائیل را تماشا می کنیم، اغلب با نگرانی و احساس از دست دادن در ایالات متحده می نشینیم. تصمیم گرفتم آن را در دست بگیرم و به جای آن داوطلب شوم.

من نباید نگران فرصت های داوطلبانه باشم. آسان است! به سادگی با یک گروه داوطلب واتساپ، Leket، Chabad، Matan و بسیاری از سازمان های دیگر ارتباط برقرار کنید و به راحتی هر روز که در اسرائیل هستید، چندین فعالیت داوطلبانه را برنامه ریزی کنید. اجاره ماشین کمک می کند اما ضروری نیست.

در دو هفته اول اقامتم در کشوری که در حال جنگ بود، سه سفر با لکت به موشاو میوتاخیم و مزرعه خود لکت در ریشون لتزیون انجام دادم که در آنجا گوجه فرنگی چیدم، بوته های گوجه فرنگی را هرس کردم و سیب زمینی شیرین چیدم. چه کسی می دانست که سه زن میانسال در یک مزرعه وسیع می توانند نیم تن سیب زمینی شیرین را فقط در دو تا سه ساعت بچینند؟ چه کسی می دانست که من با یک زن یهودی از بحرین انتخاب خواهم کرد؟ چه کسی می دانست که من با ربانیتی که توسط خاخام شلومو ریسکین تعیین شده و در واقع پاسخ می دهد و می نویسد، هرس می کنم؟ چه کسی می‌دانست که در هنگام شنیدن صدای بوم راحت می‌توانم انتخاب کنم و وقتی مطمئن شدم که «از طرف ماست» لبخند می‌زنم و در جای خود یخ نمی‌زنم و گریه نمی‌کنم؟ چه کسی می دانست؟

https://www.washingtonjewishweek.com/enewsletter/

من با عملیات آغوش هم کار کردم. این سازمان که توسط Aviva Tessler از Potomac، Md. برای مراقبت از قربانیان ترور رهبری می شود، اکنون دسترسی خود را به 600000 نفر در اسرائیل که در اتاق های هتل و سایر اقامتگاه های موقت آواره شده اند، گسترش داده است. چه کسی می‌دانست که می‌توانم به افرادی که کاملاً آسیب دیده‌اند، که بدون هیچ چیز فرار کرده‌اند و همچنان مصمم و مغرور هستند، دراز کنم و بتوانم با آنها گریه کنم، آنها را در آغوشم بگیرم و احساس کنم قدرت و انرژی در جریان است. از آنها به من – نه برعکس؟ اگرچه من با هدایایی از عملیات آغوش آمدم، آنها از من چیزی جز یک لبخند، در آغوش گرفتن و یک گوش شنوا نمی خواستند.

چه کسی می‌دانست که وقتی در مزرعه‌ای درست خارج از کیبوتز بیری که در آن فجایع وحشتناکی در 7 اکتبر اتفاق افتاد، پوملو می‌چینم، از خوشحالی می‌پرم؟ چه کسی می دانست که من این افتخار را خواهم داشت که یاردن تزماخ از کیبوتز بئری را در آغوش بگیرم و به داستان از دست دادن او و داستان عزم او برای بازسازی گوش دهم؟ چه کسی می‌دانست که من در جایی می‌ایستم که شاهار تزماچ به همراه مجروحانی که با کشیدن آنها به کلینیک دندانپزشکی در کیبوتز بیری نجاتشان می‌داد، می‌ایستم و احساس می‌کردم آتشفشان غم، اندوه و فقدان بر من غلبه می‌کند، اما همچنان بایستم، اشک هایم را پنهان کنم، دعا کن و فقط به این فکر کن که “چگونه می توانیم به بازسازی این کیبوتز و بسیاری دیگر کمک کنیم”؟ چه کسی می دانست که به جای افتادن روی زمین و فرار به خانه، من همیشه مصمم تر خواهم بود؟ چه کسی می دانست؟

من همچنین با Pantry Packers، با Aroma در Beit Shemesh، در خشک‌شویی در Yad Sarah در اورشلیم کار کردم. چه کسی می دانست که گروه کوچکی از مردم می توانند کل جوامع خانواده های محروم اتیوپیایی و مخالفان مختلف را تغذیه کنند؟ چه کسی می دانست که ساندویچ ماهی تن، تخم مرغ و پنیر پیام آور عشق و پروتئین برای سربازان است؟ چه کسی می‌دانست که فمینیستی که از تا کردن لباس‌ها متنفر است، صدها حوله و ملافه را با افتخار تا می‌کند، به این امید که گرما و آرامش را برای بیماران فراهم کند؟ چه کسی می دانست؟

در 10 دسامبر، چشم انداز نهایی آغاز شد. من در مأموریت JNF-USA بودم. وقتی برای دخترم خداحافظی کردم، احساس شک و تردید کردم. آیا اگر به تنهایی به کار داوطلبانه ادامه دهم بهتر است که خدمت کنم؟ آیا این ماموریت برای آمریکایی‌های نوازشگر است که فقط وانمود می‌کنند کار می‌کنند؟ من واقعا تصمیمم را برای رها کردن استقلال و سوار شدن به اتوبوس با 70 غریبه زیر سوال بردم. من نیازی به این کار نداشتم.

ماموریت چهار روزه داوطلبانه JNF-USA به اسرائیل کاملاً شگفت انگیز بود. این مملو از هدف، اقدام و اطلاعات بود و هر روز از ساعت 7 صبح شروع می‌شد و در ساعت 9 شب به پایان می‌رسید. چه کسی می دانست که من از هر روز در حالی که دعا می کردم، تغذیه معنوی می گرفتم و سپس شمع های چنوکا را با چنین گروه متنوعی روشن می کردم؟

ما در زمینه های مختلف در Negev کار کردیم و پیازچه را وجین کردیم، پرتقال و لیمو را چیدیم. مهمتر از آن، ما با کشاورزانی صحبت کردیم که این مزارع را به معنای واقعی کلمه در شن و ماسه ایجاد کردند، از سرزمین هایی مانند تونس آمدند و در نهایت زمین را سبز و مولد کردند. این کشاورزان توسط کارگرانشان که پس از 7 اکتبر به تایلند گریختند، رها شده اند و اکنون توسط هاشومر هاچاداش، که داوطلبان اسرائیلی و خارجی برای نجات محصولاتشان به آنها کمک می کند، به آنها کمک می کند. نمایندگان یگان های قهرمان غزه که بدترین اتفاقات را دیده اند و در عین حال صبورانه و صبورانه به سؤالات ما پاسخ می دهند، در میدان ها از ما بازدید کردند. چه کسی می‌دانست که می‌توانستیم علف هرز را از پیاز تشخیص دهیم و چهار تن مرکبات را بچینیم در حالی که دست‌هایمان درد می‌کند و شاخه‌ها خراشیده می‌شوند؟ چه کسی می دانست که همه ما به هر زخمی افتخار می کنیم؟

عصرها از شهرداران مختلف نقب و از سامی، صاحب هتل مسلمان در نقب شنیدیم که افراد آواره را بدون پرداخت پول از سوی دولت یا خانواده ها اسکان می دهد. از نفتالی اکلوم، برادر فریده اکلوم، که فیلم «تفرجگاه غواصی دریای سرخ» بر اساس او ساخته شده است، شنیدیم. او سخنان خود را با این جمله آغاز کرد: «حتماً از خود می‌پرسید که چرا یک یهودی در اسراییل در مقابل شما ایستاده است». جامعه اتیوپیایی نقب واقعاً به ما نیاز دارد.

ما از یک سرباز تنها از تگزاس به نام بردشاو شنیدیم که در مورد چالش های سربازی تنها و غرور خود از اینکه اکنون عضو یک کیبوتز در Negev است و “بشررت” خود را در آنجا پیدا کرده است صحبت کرد.

چه کسی می دانست که ما از چنین گروه متنوعی از مجریان چیزهای زیادی یاد خواهیم گرفت؟

ما به ملاقات سربازان مجروح در مرکز پزشکی سوروکا رفتیم و جعبه‌های هدیه حاوی غذاهای لذیذ از گلیل را که شخصاً و با عشق بسته‌بندی کردیم به آنها هدیه دادیم.

دکتر شلومی کدیش ارائه فوق‌العاده‌ای از نحوه برخورد سوروکا با نزدیک به 700 مجروح در 24 ساعت اول حملات 7 اکتبر و اینکه چگونه از زمانی که مراقبت‌های باورنکردنی زیرک، متخصص و کارآمد بوده است، متوقف نشده است. چه کسی می دانست که من حسادت می کنم که چقدر می توان در مراقبت های بهداشتی در اسرائیل انجام داد، در حالی که کل زندگی حرفه ای من حول محور مراقبت های پزشکی در ایالات متحده بود که بهترین است؟ چه کسی می‌دانست که بسیاری از متخصصان بهداشت در سوروکا از جوامعی هستند که در نقب نیز آسیب دیده یا آواره شده‌اند و همچنان هر روز برای مراقبت از بیماران و سربازان می‌آیند، آسیب‌های روحی خود را تصعید می‌کنند و با دلسوزی لبخند می‌زنند؟ چه کسی می‌دانست که می‌توان کار دو نفره را انجام داد، زیرا صدها نفر از کارکنان بسیج شده‌اند و دیگران باید جلو بیایند؟ چه کسی می‌دانست که تک تک افرادی که جعبه‌ای را به او می‌سپاریم یا فقط با او دست می‌دهیم، برای لحظه‌ای کوچک همدلی که به او دادیم، لبخند و هیبت در چشمانشان خواهد بود؟ چه کسی می دانست؟

از قبر بن گوریون در Sde Boker بازدید کردیم. چه کسی می دانست که من، عروس الیزر هورن، زیل، که قبل از منفجر شدن آلتالنا از روی آن پریدم و از تبعیض هایی که در سال های بعد نسبت به همه کسانی که بگین و اتزل را دنبال کردند، رنج بردم، ایستاده ام. در هیبت از این سایت که در سادگی خود عظمت نقب را می رساند؟ چه کسی می دانست؟

سپس در شگفت‌انگیزترین مکان روی زمین – ADI Negev-Nahalat Eran – بهشتی برای افراد با نیازهای خاص با پیشینه‌های مختلف که توسط کارکنان مختلف مراقبت می‌شوند، به گشت و گذار پرداختیم و با آنها بازی کردیم، با آنها نقاشی کشیدیم و با آنها آواز خواندیم. شنیدن در مورد گسترش این روستای توانبخشی در Negev، که در 7 اکتبر با گذشتن تروریست ها از بالای آن در مسیر کشتار و غارت در شهرهای اطراف و کیبوتسیم، توسط یک معجزه نجات یافت، واقعاً درک این موضوع است که در در میان وحشت و تاریکی هنوز برخی محافظت های خصوصی از بالا وجود دارد. چه کسی می دانست که از بدو تولد تا 120 سالگی مکانی سبز، معطر، پر از شادی روی این زمین برای افراد با نیازهای خاص وجود دارد؟ چه کسی می دانست که یک مرد جوان با استعداد، الی استین، و همسر زیبایش می توانند کمک های مالی را برای توسعه این دهکده خارق العاده هدایت کنند؟ چه کسی می دانست که قهرمان اسرائیل، دورون آلموگ، دست من را می فشارد و با شفافیت کامل در مورد زندگی خود و خانواده اش صحبت می کند، گویی او یک مرد معمولی است که گروگان های انتبه را نجات نداده و تروریست هایی را که به قتل رسانده اند، نکشته است. ورزشکاران المپیک مونیخ؟ چه کسی می دانست؟

ما با اشک از هتل کرامیم بازدید کردیم. در آنجا با خانواده‌های آواره شلومیت ملاقات کردیم، یک شهرک در نزدیکی مرز مصر و جنوب غزه که به توصیه دولت برای خانواده‌های آواره گوش کتیف ایجاد شد. چه کسی می دانست که زن جوانی که هشت هفته پیش بیوه شده بود، شجاعت شوهرش، اوریل بی بی، را با دو کودک نوپا که در کنار او نشسته بودند، بازگو می کرد؟ چه کسی می دانست که او این کار را بدون عصبانیت و سرزنش انجام می دهد، فقط با آرزوی بازگشت به خانه تازه ساخته اش؟

در آخرین شام در ساختمان Nefesh B’Nefesh در اورشلیم، راسل رابینسون، مدیر عامل JNF، دیدگاه خود را در مورد حمایت مداوم JNF از سرزمین اسرائیل که جاه طلبانه و گسترده است، از ساختن مراکز آتش نشانی و ایمنی جدید تا ارائه هر آنچه که هست، به اشتراک گذاشت. برای آوارگان مورد نیاز است تا بتوانند به خانه خود بازگردند و توسعه نقب و شمال را ادامه دهند.

چه کسی می‌دانست که ما احتمالاً می‌توانیم 70 نفر با پیشینه‌های جغرافیایی، مذهبی، فرقه‌ای و سنی کاملاً متفاوت باشیم و در یک مأموریت متمرکز داوطلبانه کاملاً متحد باشیم؟ چه کسی می دانست که ما از این چهار روز پر نشاط مهیج و پر جنب و جوش، پیوندهای مادام العمر ایجاد خواهیم کرد؟ چه کسی شرط می‌بندد که بیشتر ما برگردیم و با JNF در روند بازسازی شرکت کنیم؟

من اسرائیل چای هستم! Beyachad Nenatzeach – با هم، و فقط با هم، ما برنده خواهیم شد!

دکتر ماریانا هورن یک هماتولوژیست/انکولوژیست بازنشسته اطفال است که در سیلور اسپرینگ، Md.



منبع