به همان اندازه که جنگهای استریم وحشیانه تبدیل شدهاند، نتفلیکس همچنان در آنجا معلق است و با جریان ثابتی از فیلمها و سریالهای اصلی که به صورت سفارشی ساخته شدهاند تا همه ما را سرگرم کند، خود را حفظ کرده است. در حالی که محتوا باید جریان داشته باشد، صفحه اول نتفلیکس هنوز فقط به شما اطلاع می دهد که همه چیزهای محکمی را که پخش کننده ارائه می دهد به شما اطلاع می دهد. بنابراین ما یک لیست کوچک از برخی از نکات برجسته را گردآوری کرده ایم که ارزش دیدن هر زمان را دارد، به ویژه در فصل تعطیلات که در خانه هستید و فقط به دنبال چیزی برای تماشا هستید.
اونیموشا
بر اساس Capcom’s سری بازی به همین نام، استودیو Sublimation و کارگردان Shinya Sugai اونیموشا این سریال روایتی داستانی از شمشیرزن افسانهای موساشی میاموتو (آکیو اوتسوکا) را دنبال میکند که سفری را در سراسر ژاپن دوره ادو آغاز میکند تا کشور را از شر یک تهدید اهریمنی در حال رشد خلاص کند.
نتفلیکس اونیموشا ارجاعات مستقیم خود را به داستان بازیها روشن نگه میدارد و داستان آن بیشتر شبیه دراماتیزهسازی خارقالعاده از زندگی واقعی میاموتو است تا اقتباسی وفادار از بازیها. اما اگر عاشق قطعات پر زرق و برق، متحرک و دوره ای هستید که دقت تاریخی خود را با دوزهای سنگین اکشن ترسناک و رمز و راز جادویی کاهش می دهد، اونیموشا ممکن است در کوچه شما باشد
سامورایی چشم آبی
پسندیدن اونیموشا، استودیو Blue Spirit’s سامورایی چشم آبی از مایکل گرین و آمبر نویزومی، خالقان آن، در دوره ادو ژاپن می گذرد. این داستان سفر یک جنگجوی جدی را روایت می کند که در ماموریتی برای ایجاد صلح در کشور با از بین بردن انبوهی از شروران تیره دل است.
اما در حالی که اونیموشاشیاطین کاملا تحت اللفظی هستند، سامورایی چشم آبی قهرمان مهلک خود را در برابر هیولاهایی قرار می دهد که بیش از حد انسان هستند و جامعه بیش از آنچه او می توانست امیدوار باشد پذیرفته شده باشد. سامورایی چشم آبی قطعاً به موضوعات این ژانر متمایل است و داستان آن چند قسمت طول می کشد تا واقعاً به دنده تبدیل شود. اما اکشن انیمیشن سریال فوقالعاده است و قدرت ثابتی در بازی بازیگران اصلی آن وجود دارد که این شخصیتها را به شیوهای خارقالعاده زنده میکند.
آکوما کان
بیش از سه دهه پس از اقتباس انیمه اصلی Junichi Sato از مانگای Shigeru Mizuki می گذرد. آکوما کان، احیای جدید مجموعه Toei Animation چیزی شبیه به یک داستان خانوادگی است که بر روی نسل های مختلف کودکان اعجوبه جادویی تمرکز دارد که با هم کار می کنند تا جهان را از تهدیدات ماوراء طبیعی نجات دهند. اگرچه به نظر می رسد آنها بچه های معمولی هستند، هم شینگو (الکس کازارز) و هم پسر خوانده اش ایچیرو اومورگی (مایکل جانستون) بخشی از یک صف طولانی از احضار کنندگان قدرتمند شیطان هستند که به آنها “آکوما کان” گفته می شود و هر 10000 سال یک بار به دنیا می آیند.
در گذشته، آکوما کان ها مانند شینگو برای مهار قدرت شیاطین به امید ایجاد بهشتی که در آن انسان ها و هیولاها بتوانند در آرامش زندگی کنند، به دست آکوما کان ها افتاد. اما در زمانی که شینگو تنها آکوما کان بود، دنیای فانی به مکان بسیار متفاوتی تبدیل شد، و با وجود اینکه او و پسرش همیشه چشم به هم نیستند، کار با هم تنها راهی است که آنها می توانند امیدوار باشند که نیروهای تاریکی را حفظ کنند. در خلیج
تاج
با استفاده از آخرین فصل آن برای تغییر تمرکز از ملکه الیزابت ایملدا استونتون به پرنسس دایانا الیزابت دبیکی، تاج توانست خود را به عنوان یک درام دوره ای پویا که قادر به انسان سازی واقعی خانواده سلطنتی بریتانیا بود، دوباره انرژی بخشد و دوباره تثبیت کند.
در ششمین و آخرین فصل آن، تاج یک بار دیگر دنده خود را تغییر میدهد، زیرا به روایتی تلخ از آخرین روزهای دیانا در سال 1997 و کاوش در مورد چگونگی مرگ نابهنگام او کل کشور را ویران کرد. در حالی که فصل های قبلی از تاج این اپیزودهای آخر با درجات متفاوتی از اثربخشی، مرز بین تفاوتهای ظریف و تماشای اپرا صابون را به طرز ماهرانهای به نمایش گذاشتند.
بازی ماهی مرکب: چالش
کل نکته اصلی هوانگ دونگ هیوک بازی ماهی مرکب این سریال قرار بود به شدت از سیستمهای سرمایهداری که مردم فقیر را در دام فقر چرخهای گرفتار میکنند، انتقاد کند، اما این مانع نتفلیکس از تبدیل این رقابت مرگبار به یک برنامه تلویزیونی واقعی نشد.
بازی ماهی مرکب: چالش رقابتی خاص تخیلی نیست، و تلاش آن برای شکل دادن به روایتهای متقاعدکننده از اعترافکنندگان مسابقه، در مقایسه با داستان گیرای نسخه اصلی کمرنگ است. اما این سریال یک نمونه بیمارگونه جذاب از نتفلیکس است که تا آنجا که میتواند از یکی از درخشانترین ویژگیهایش پول دوشیده است و با انجام این کار، به بینندگان اجازه میدهد اولویتهایش را بدانند.
اسکات پیلگریم بلند می شود بخش قابل توجهی از زمان (یک قسمت یا بیشتر) را صرف تکرار وقایع آشنای رمانهای گرافیکی اصلی برایان لی اومالی میکند.
با این حال، پس از پخش موفقیتها، سریال تولید شده توسط Science Saru به گسترش متفکرانهای از جهان پیرامون اسکات پیلگریم (مایکل سرا) تبدیل میشود که به شخصیتهای فرعی مانند نایوز چاو (الن وانگ) و گیدئون گریوز (جیسون شوارتزمن) سطح جدیدی میدهد. از پیچیدگی
با تنظیم داستان عشق اسکات با رامونا فلاورز (مری الیزابت وینستد) کمی به کنار، بلند می شود انعطاف پذیری برای آزمایش دیدگاه های جدید را دارد. و در حالی که سریال قطعا نامه ای عاشقانه به لایو اکشن ادگار رایت است اسکات پیلگریم در مقابل جهان، این گواهی بر این است که گاهی اوقات انیمیشن واقعا چگونه است را راه حلی است که می خواهید یک کتاب کمیک را انجام دهید.
ریمیکس Captain Laserhawk: A Blood Dragon
به جای اقتباس مستقیم داستان از Far Cry 3، ریمیکس Captain Laserhawk: A Blood Dragon شخصیتهایی از چندین ویژگی مختلف یوبیسافت را گرد هم میآورد تا داستانی خیرهکننده و ترکیبی را درباره انقلابیونی که در برابر حکومت سرکوبگر دولتی مقاومت میکنند، روایت کند. با استفاده از نمادهای بازی های ویدیویی مانند Rayman برای نشان دادن اینکه چگونه رژیم های فاشیستی نیاز به تحریک بیش از حد جمعیت خود و تغذیه جریان های دائمی تبلیغات دارند، کاپیتان لیزرهاوک به صراحت قصد خود را برای بینندگان نشان می دهد که از آن دور شوند و به این فکر کنند که چرا با مارک هایی که دوست دارند وفاداری می کنند.
مانند انیمیشن اقتباسی که از آن جدا شده است، Castlevania: Nocturne مقدار قابل توجهی از اساطیر سری بازی های ویدیویی کونامی را در وقایع داستان جنگ صلیبی قرن ها خانواده بلمونت برای خلاصی از جهان از شر شیاطین می گنجاند. اما پس از چندین فصل از کسلوانیا گرفتن نمای بزرگ از مبارزه بشریت برای بقا در دنیایی که توسط غول ها محاصره شده است، شبانه فرمول را با تمرکز بر لحظات محوری کوچکتری که قوس تاریخ را شکل میدهند، به طرز درخشانی تغییر میدهد.