سالمندان جشن عید فصح دوران کودکی خود را به یاد می آورند


عکس توسط Yoninah / دارای مجوز Creative Commons Attribution-Share Alike 3.0 Unported.

عید فصح اولیه شلدون گلدبرگ پر از رمز و راز بود.

ساکن سیلور اسپرینگ که اکنون 84 سال دارد، سدرها را در خانه پدربزرگ و مادربزرگش در کارولینای جنوبی به یاد می آورد، جایی که آفیکومان همیشه گریزان بود.

او گفت: “مهم نیست من چه کار کردم یا پسرعموهایم انجام دادند، ما هرگز نتوانستیم آفیکومان را پیدا کنیم.” «سال به سال، تا زمانی که آنجا بودیم، پدربزرگم را می‌دیدیم که آن را می‌شکست و مثل شاهین او را تماشا می‌کرد. ما هرگز نتوانستیم آن را پیدا کنیم.»

مانند راز آفیکومان گلدبرگ، خاطرات عید پسح برای کسانی که جشن‌های تعطیلاتشان به دهه‌ها قبل برمی‌گردد، می‌تواند رویایی و جادویی به نظر برسد. مملو از مراسم و آهنگ ها، غذا و خانواده، برای این یهودیان، برخی از بهترین خاطرات دوران کودکی آنها مربوط به جشن عید فصح است.

https://www.washingtonjewishweek.com/enewsletter/
شلدون گلدبرگ عکس از جاستین کاتز.

در سدرهای دوران کودکی بیل فاکس، بحث توپ ماتزا با لذت انجام شد. Kneidlach یا “پر” – نوع سبک و کرکی – یا “بمب” – نوع جویدنی و سنگین نامیده می شد. مادر فاکس، آن، هر دو را برای مطابقت با ترجیحات همگان ساخت.

فاکس 80 ساله که در پیکسویل در نزدیکی بالتیمور زندگی می‌کند، گفت: «ما در هر تعطیلات در مورد اینکه آیا بمب‌ها به اندازه کافی جویدنی و سنگین هستند و اینکه آیا پرها به اندازه کافی سبک و کرکی هستند، بحث‌های خوبی داشتیم.

مجله دیجیتال هفته یهودی واشنگتن را از طریق ایمیل دریافت کنید و هرگز داستان های برتر ما را از دست ندهید
ما داده ها را با فروشندگان شخص ثالث به اشتراک نمی گذاریم.

ثبت نام رایگان

فاکس، یک حراجدار، وکیل و مدیر سابق شرکت اوراق بهادار، گفت: «عید پسح برای من در دوران کودکی بهترین تعطیلات بود و امروز هم هست. ما نه تنها توسط خانواده نزدیکمان، بلکه توسط عموها، خاله‌ها، عمه‌هایمان و غیره احاطه شده بودیم.»

بیل فاکس. با حسن نیت از بیل فاکس.

فاکس گفت که پدر فاکس همیشه سدر را رهبری می کرد و عاشق آواز خواندن بود. «یک خواننده مورد علاقه که در آن زمان شهرت جهانی داشت، مویشه اویشر بود. فاکس به یاد می آورد که پدرم یک LP داشت و در زمان عید فصح، آهنگ های مختلف عید فصح را مانند «چاد گادیا» می نواخت. LP به من منتقل شد و همه بچه های من نیز با آن بزرگ شدند.

فرد استروبر، 74 ساله، اهل الکینز پارک، در حومه فیلادلفیا، به یاد می آورد که وقتی بزرگ می شد، سدرها چقدر بزرگ بودند. مادر و خواهرش با پدر و برادرش ازدواج کرده بودند. «30 تا 40 نفر برای پساچ در خانه عمه بتی جمع می شدند. استروبر گفت: دو خانواده، استروبرها و ریولین ها، بسیار به هم نزدیک بودند.

استروبر، وکیلی که به زودی بازنشسته می‌شود، به یاد می‌آورد که او جوان‌ترین پسر بود، بنابراین چهار سؤال را پرسید. مادرش او را مجبور به چرت بعدازظهر کرد زیرا تا دیر وقت بیدار می شد.

فرد استروبر. با حسن نیت از فرد استروبر

استروبر که پنج روز در هفته در یک مدرسه عبری ارتدکس در فار راکاوی نیویورک بزرگ شد، گفت: «این نقطه برجسته سال من بود. خوب جلوی خانواده ام من خیلی عصبی بودم، اما آنها بسیار ستایشگر بودند، و من مشتاقانه منتظر بودم که در جریان سدر آنها این ستایش و مرکز امور باشم.”

قوام مناسب توپ‌های ماتزا نیز یک نقطه اختلاف دلچسب بین ریولین‌ها و استروبرها بود. توپ های سخت ماتزا استروبرز مورد علاقه فرد استروبر جوان بود. او با کنایه گفت: “اعضای خانواده من از همه گرایش های سیاسی بودند که در پایان سدر فکر می کردم توپ ها را به سمت یکدیگر پرتاب خواهیم کرد.” “اما من این را تا حدودی به شوخی می گویم.”

غذایی که مادرش تهیه کرد «کاملاً باورنکردنی بود. همه منتظر غذا بودند. ماتزای سرخ شده او برای صبحانه در ذهنم می ماند.»

گلدمن، کهنه سرباز جنگ ویتنام، از نیروی هوایی و سیا بازنشسته شده است. یک فصح به یاد ماندنی در سال 1969 رخ داد، زمانی که او در پایگاهی در جورجیا مستقر بود.

ما گروهی از خلبانان اسرائیلی داشتیم و پایگاه هر کاری که ممکن بود برای داشتن یک سیدر عید فصح انجام داد. اما ظاهراً چیزی که اتفاق افتاد این بود که آنها نتوانستند ملاقه ای برای پختن سوپ پیدا کنند. اسرائیلی ها بی تاب شدند و خیلی زود روی میزها می زدند و آواز می خواندند و فریاد می زدند. بالاخره همه چیز حل شد و ملاقه آمد.»

فرد شاپیرو و همسرش مادلین. عکس از شاپیروها.

فرد شاپیرو، 90 ساله، یک مشاور مدیریت بازنشسته که در جامعه یهودی دنیای اوقات فراغت فعال است، یادگیری عبری را زمانی که پسری 3 ساله در بروکلین بود آغاز کرد. اولین باری که او چهار سوال را پرسید در سن 4 سالگی بود.

پدرش خواربارفروش محله بود، و هنگامی که عید فصح دور می‌چرخید، مغازه را عوض می‌کرد تا غذاهای مناسب برای فصح را در خود جای دهد.

شاپیرو به یاد می آورد: “من غذاها، ماتز آه را با یک واگن تحویل دادم، در حال قدم زدن در یک محله سه یا چهار بلوکی در شرق نیویورک، بروکلین”.

فلیسیا گرابر، یک بازمانده هولوکاست متولد لهستان، تا 7 سالگی از یهودی بودن خود آگاه نبود. والدین او برای فرار از دست نازی ها و کمونیست ها وانمود کردند که کاتولیک هستند، قبل از اینکه پس از جنگ به اروپای غربی فرار کنند.

فلیسیا گرابر. عکس از دیوید استاک

او که اکنون 83 سال دارد و در بالتیمور زندگی می کند، به خوبی یک سدر را در آلمان پس از جنگ به یاد می آورد. ما این آپارتمان زیبا را داشتیم که در آن همه دوستانمان، که همگی از بازماندگان هولوکاست بودند، پشت یک میز بزرگ نشسته بودند و مادرم به میزی که با ظروف زیبا چیده شده بود رفت و آمد می کرد – بهترین کتانی، چینی و کریستال. او به یاد آورد. «پدرم سر میز نشسته بود و یک هاگادا جلویش بود. او تمام کتاب را از زبان می دانست. سایر بازماندگان از حجه تلاوت کردند.

پدرم آهنگ‌های سنتی را می‌خواند و همه آن‌ها را با داستان‌هایی از دوران قدیم – از روزهای قبل از 1939 – در هم آمیخته است.

گرابر گفت: “این یک تجربه شادی بود، احساس عضوی از یک گروه، برخی از آن برای من کمی جدید بود، اما احساس خوبی داشت.” «تقریباً مثل این است که به ریشه‌هایم برگشتم و به یهودیت خود بازگشتم.» ■

الن براونشتاین یک نویسنده مستقل است.