این یک زندگی نظامی است | آهنگی برای بچه های نظامی نوشته: ایوا آلپار


اوا آلپ

سلام! اسم من اوا است. برخی از افرادی که این وبلاگ را می خوانند ممکن است بدانند من کی هستم، اما اکثر شما احتمالاً نمی دانید. برای کسانی از شما که من را نمی شناسید، من 24 ساله هستم، من در سن آنتونیو، تگزاس زندگی می کنم، من عاشق پرندگان، خیاطی و موسیقی هستم! در واقع موسیقی به نوعی دلیلی است که امروز برای شما می نویسم! من اخیراً یک ویدیو در فیس بوک آپلود کردم که کمی بیشتر از آنچه انتظار داشتم مورد توجه قرار گرفت! من معمولاً ویدیوهایی از آواز خواندنم در فیس بوک آپلود نمی کنم، اما اخیراً اتفاق بزرگی در زندگی من رخ داده است که من را ترغیب به نوشتن آهنگ کرد. این داستان نحوه نوشتن آهنگم Military Kid است. چندی پیش، من از اشتراک یک آپارتمان کوچک یک خوابه با بهترین دوستم در کالج، به اشتراک یک خانه 3 خوابه زیبا با حیاط خلوت و فضای بسیار زیبا ارتقاء دادم!

این اولین بار در زندگی ام بود که واقعاً از حرکت هیجان زده بودم. می بینید، بیشتر زندگی من در حرکت سپری شد. من یک بچه نظامی بودم که بزرگ می‌شدم، بنابراین هر چند سال یک بار، تمام خانواده‌ام وسایلمان را جمع می‌کردند، با دوستانی که تازه پیدا کرده بودیم خداحافظی می‌کردند و می‌رفتند سعی می‌کردند دوستان جدیدی در حالت کاملاً متفاوت بسازند. در کودکی، همیشه از حرکت ناراحت بودم، اما تا این حرکت اخیر متوجه نشدم که چقدر روی من تأثیر گذاشته است.

این بار خیلی دور نمی‌رفتم، فقط چند محله دورتر بودم، اما هنوز هم همان افکاری را داشتم که در کودکی داشتم:چرا باید برم؟ آیا من جا می گیرم؟ اگر نتوانم هیچ دوستی پیدا کنم چه؟ اگر مدرسه ای که می روم گروه کر خوب نداشته باشد چه؟ آیا دوستان قدیمی من حتی یک سال دیگر مرا به یاد خواهند آورد؟ آیا هرگز می‌توانم دوستانی را که پشت سر می‌گذارم ملاقات کنم؟»

این سوالات در مغز من چرخید، حتی اگر من فقط حدود 20 دقیقه از آپارتمان قدیمی خود حرکت می کردم و هنوز هم می توانستم همه دوستانم را که از زمانی که اینجا بودم، ببینم! یک عمر دور شدن از دوستان و داشتن خانه های متعدد، زخم های عمیقی بر قلب و روان من بر جای گذاشته است. به خاطر همین احساس بود که الهام گرفتم آهنگم Military Kid را بنویسم.

هنگام نوشتن قطعه، با یک ایده ملودیک ساده و کلماتی برای آن شروع کردم
گروه کر. می‌خواستم آهنگ و صدایی شاد داشته باشد، زیرا حرکت همیشه ساخته می‌شد
برای والدینم یک چیز شاد و هیجان انگیز است. این یک ماجراجویی جدید بود، چیزی برای لذت بردن
و خوشحال باشید! اما شما می توانید متن ترانه را بشنوید که تناقض زیادی با لحن دارد.

من در مورد بستن چمدان ها، رفتن فردا، خداحافظی با دوستان و خانه هایی که یک سال است می شناسم صحبت می کنم.

همه این چیزها که در گذشته، بسیار غم انگیز هستند و پردازش آنها در کودکی دشوار است. در بالای
که من همیشه بهترین بچه نبودم و با مادرم زیاد دعوا می کردم، مخصوصاً وقتی که من
بابا رفته بود من مطمئن شدم که این جمله را اضافه کردم “با مامان دعوا نکن چون بابا دور از چشم است/
در خارج از کشور و مبارزه برای زندگی خود. من فقط می توانم تصور کنم که مادرم با دیوانه ترین بچه اش چه احساسی داشت
در او و شوهرش در خارج از کشور گروه کر با این کلمات ساده به پایان می رسد: “قوی بمان، نظامی
بچه،» زیرا من فکر می کنم بسیاری از ما فکر می کنیم باید برای والدین یا خواهر و برادر خود قوی بمانیم (بیشتر در مورد
آن آنون).